|
ریشه ی انسان فراموشیست
|
|
|
حرف رفتن را نزده ،
دست ها برای نبودنم
رقص شادی می کنند ....
ومن
- بی خبر از آدمها-
دست تکان میدهم،
اشک میریزم
در خیالات یلدایی ام
روزها را یکی یکی ورق میزنم ....
من هنوز نرفته،
جای پای خاطراتم رنگ شده ....
و انسان
ریشه اش
فراموشیست ....
معصومه کهندانی
|
|
یک شنبه 13 مرداد 1392برچسب:,
|
|
|
|
| |
|
|
|
|
شاعر که باشی ،
فکرهایت در ذهن میچرخند ...
فکرها موزون میشوند
آنقدر موزون که باید
از تالار ذهن خارجشان کنی ...
اما می مانند ....
و تو میشوی مادر
و احساست پدر اشعارت میشود ....
دوستشان داری ...
چه زندگی شورانگیزی ...
امابه هرحال
هر نطفه ای باید روزی به دنیا بیاید ....
مغز بکرزایی میکند ...
سرت گیج میرود
آنقدر در پیچ و تاب افکارت غرق میشوی
که نمیفهمی با یک انفجار
شعرت متولد شده ....
شعر
حاصل ازدواج مغزیست ....
معصومه کهندانی
|
|
پنج شنبه 6 تير 1392برچسب:,
|
|
|
|
| |
|
آرزوهای کودکی
|
|
|
تمام آرزوهای کودکی ات
دوچرخه ای بود
که هیچگاه چرخش برایت نچرخید ...
و امروز
تو کسی هستی که
چرخ آرزوها که هیچ،
نباشی
چرخ فلک برایمان نمی چرخد ....
معصومه کهندانی
پ.ن: پیوست تمام ناگفته ها
|
|
جمعه 3 خرداد 1392برچسب:,
|
|
|
|
| |
|
عصر یخبندان
|
|
|
عصر یخبندان
" عصر " همان روزهاییست
که تو در آن
آفتابی نمیشوی ...
معصومه کهندانی
پـ. نـ :زمین شناسان معتقد هستن که زمین در یک عصر بین
یخبندان قرار داره و 50 هزار سال دیگه بازهم عصریخبندان
میشه .
|
|
چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:,
|
|
|
|
| |
|
پیشامد مستقل
|
|
|
از اول هم هیچ ربطی به هم نداشتیم
.
.
.
.
.
.
.
ما،
دو پیشامد مستقل بودیم ...
معصومه کهندانی
|
|
|
|
| |
|
روزگار
|
|
|
لیوان که به دست روزگار رسید ،
نیمه پرش هم خالی شد ...
حالا ما مانده ایم،
یک لیوان خالی
و عمری جان کندن
تا برای دل خوشی،
حداقل
نیمه اش را پر کنیم ...
معصومه کهندانی
|
|
|
|
| |
|
کعبه اتاقیست
|
|
|
" انسان "
با روح " خدا " اوج می گیرد
و " کعبه " ،
اتاقیست که " خدا " ،
در آن
حبس می شود ...
معصومه کهندانی
|
|
|
|
| |
|
.
|
|
|
"لعنتی"
همان "من" هاییست
که وقت حرف زدن ،
لال می شوند ...
معصومه کهندانی
پ.ن: به قول خدا ، آنچه از بدی به شما میرسد از خودتان است ...
|
|
پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:,
|
|
|
|
| |
|
(p(A
|
|
|
وقتی (n(A
صفر باشد ،
احتمال هر گونه وقوع
تو
غیر ممکن می شود
معصومه کهندانی
|
|
جمعه 27 بهمن 1391برچسب:,
|
|
|
|
| |
|
حتی جرأت خودم بودن را هم ندارم
|
|
|
این روزها
حتی جرأت خودم بودن را هم ندارم
شده ام عروسکی کوکی ،
تا سرم را بالا میاورم ،
کوکم تمام می شود ...
نقاب بر چهره دارم
تصویری گنگ در آینه ...
خیلی وقت است که کسی مرا بی نقاب ندیده ...
میترسم اما نمی دانم از حضور ... یا ... نبود آدم ها
این روزها
حتی جرأت خودم بودن را هم ندارم ...
معصومه کهندانی
پ ن . همیشه باید کسی باشد که معنی سه نقطه های آخر جمله را بفهمد...
معنی نگاه های نا تمام را بفهمد ...
|
|
سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:,
|
|
|
|
| |
تبادل
لینک هوشمند
